برای مدتها به دلیل کمبود شواهد تاریخی بسیاری از مورخان این سلسله را یک افسانه میدانستند اما با شواهدی که در سال 1959 در شهر “ها نان ” چین پیدا شد مشخص کرد که در آن مدت زمان در چین واقعا سلسله مشابهی بوده و نوشتههایی که کشف شدند شباهت خیلی زیادی به خط چینی امروزی داشتند.
یکی از بزرگترین سلسلههای چین باستان ” شانگ ” بود که 31 پادشاه مختلف در طول آن حکومت کردند و پایتخت چین در این زمان 6 بار تغییر کرد. همچنین طولانی ترین سلسله تاریخ چین سلسله جو بود که از 1046 تا 256 قدمت داشت. در پایان هزاره ی دوم قبل از میلاد سلسله جو از سرزمینهای اطراف رود زرد آغاز شد و توانست سرزمینهای سلسله شانگ را فتح کند. سلسله جو سیستم حکومتی نیمه فئودال بود.
بدون شک مهم ترین سلسله تاریخ چین حکومت آغاز شده توسط ” چین شی هوانگ ” بود. نام ” چین ” نیز از اسم همین پادشاه میاید چرا که او توانست سرزمین بزرگ چین که به چندین قسمت مختلف تقسیم شده بود را متحد کند و یک حکومت واحد که مرکز آن در شیان یانگ بود را تاسیس کند. با اینکه حکومت خود او تنها 12 سال دوام پیدا کرد اما تاثیر بسیار عمیقی در تاریخ چین گذاشت.
او برای گسترش امپراتوری خود و متحد کردن مناطق مختلف چین با مخالفتهای زیادی رو به رو شد و از سرکوبهای نظامی بسیار شدید استفاده میکرد. همچنین او کتابها را سوزاند و محققان را به قتل رساند و زبان نوشتار چینی را در سرتاسر چین یکسان کرد.
ایده ی یک حکومت مرکزی و تقسیم آن به استانهای مختلف, نظام اندازه گیری متحد, نظام واحد پولی و حتی چیزهای بسیار جزئی مثل اندازه استاندارد برای فاصله ی بین دو چرخ ارابه نیز از اصلاحاتی بودند که پادشاه چین شی انجام داد. همچنین او شروع به ساخت دیوار بزرگ برای دفاع از مناطق شمالی چین کرد.
یکی دیگر از نوآوریهای سلسله ” چین ” که تا سال 1912 و پایان نوع حکومتی پادشاهی در تاریخ چین باقی ماند, نظام امتحانات سراسری پادشاهی بود که برای انتخاب وزرا و درباریان برگزار می شد.
مردان جوانی که در این امتحانات شرکت میکردند باید در نوشتار و فلسفه ی مکتب کنفسیوس مهارت میداشتند. به این شکل تنها لایق ترین و ماهر ترین افراد میتوانستند وارد دربار بشوند و امور امپراتوری را مدیریت کنند. با وجود اهمیت بسیار زیادی که سلسله چین شی در تاریخ این سرزمین داشت, عمر این سلسله بسیار کوتاه بود.
امپراتور چین شی 12 سال پس از شروع حکومتش درگذشت و پس از آن نیز گروههای دیگر بر علیه سلسله چین به پا خواستند و سلسله جدیدی را تاسیس کردند. پس از این دوران سلسلههای هان, جین و سویی تا سال 618 میلادی بر چین تسلط یافتند.
بسیاری سلسله تانگ که از 618 تا 907 میلادی حکومت کرد را مهم ترین سلسله از نظر سیاسی و فرهنگی در تاریخ امپراتوریهای چین میدانند. این سلسله که در سال 618 میلادی توسط گائو زو بنیان گذاری شد, بزرگترین سلسله تاریخ چین بود و بیشتر سرزمینهای چین کنونی را شامل میشد.
چین در این دوران از نظر علمی, اقتصادی و حتی ادبی پیشرفت بسیار زیادی داشت و تبدیل به مرکز تمدن و فرهنگ در آسیای شرقی شده بود. بسیاری از غنی ترین و مهم ترین آثار ادبی و اشعار چینی در این دوران نوشته شدند. بسیاری از تاریخدانان این دوران چین را دوران طلایی تاریخ چین می نامند. این دوران دین بودایی بود که تبدیل به تفکر غالب جامعه شد. پایتخت چین در آن زمان , شهر چانگ آن ( شی آن امروزی) بزرگترین شهر دنیا بود. امپراتور دوم, تای زونگ نیز به عنوان یکی از بهترین حکمرانان چین در طول تاریخ شناخته شده است.او با استفاده از روشهای دیپلماتیک و استفاده ی بسیار کم از لشکر کشی توانست مرزهای چین را گسترش دهد و توانست قبیلههای همسایه چین که حملههای زیادی به مرزهای شمالی و غربی چین داشتند را کنترل کند.
این جاده دنیای شرق را به غرب متصل میکرد و این امکان را فراهم میکرد که کالاها, دانش و فرهنگ سرزمینهای مختلف در هم ادغام شوند.
تعداد زیادی مسلمان به چین وارد شدند و در نقاط غربی این سرزمین باقی ماندند. برای سالها زبانهای فارسی, عربی و ترکی در مناطق مختلف چین گسترش یافتند و در مکاتب مسلمانان چین تدریس میشدند. دانشی که از سرزمینهای مسلمان به چینیها می رسید نیز باعث پیشرفتهای چشمگیری در زمینههای علمی در چین شد.یکی دیگر از امپراتورهای مهم این دوران, وو زا تیان بود که اولین و تنها حکمران زن در تاریخ چین به شمار میرود. اون یک پادشاه بسیار باهوش و قدرتمند بود و پیشرفت سلسله تانگ در دوران او نیز ادامه پیدا کرد. در این دوران چین 50 میلیون نفر جمعیت داشت و از آن زمان تاکنون همیشه پرجمعیت ترین سرزمین در جهان بود.
سلسله سونگ در سال 960 میلادی توسط امپراتور تای زو تاسیس شد. این سلسله کنترل بخشهای مرکزی چین را به دست داشت اما سرزمینهای بیرونی تر توسط سلسله خی تان لیاو کنترل میشدند که بر سرزمینهای شمالی چین و مغولستان حکومت داشتند. پیشرفت این سرزمینها در این دوران نتیجه ی بسیار بدی برای سلسله سونگ داشت. مغولها به چین حمله کردند.
در این دوران اقتصاد چین سقوط کرد و جمعیت شدیدا سقوط پیدا کرد. با اینکه به مدت سه دهه سلسله سونگ در مقابل حمله ی مغولها با قدرت ایستاد, اما در سال سرانجام1276 پایتخت سلسله سونگ, شهرهانگ جو سقوط کرد و سلسله یوان با پادشاهی کوبلای خان, نوه ی چنگیز خان کار خود را آغاز کرد و چین تبدیل به بخشی از حکومت مغول شد.
حکومت مغول مخالفان زیادی در سرتاسر چین داشت و تمام مدت با قیامهای مختلف رو به رو بود. جو یوان جانگ توانست تمام این گروههای انقلابی را با یکدیگر متحد کند و سلسله مینگ را در سال 1368 میلادی تاسیس کند. در همان سال موفق شدند پایتخت مغولها را تسخیر کنند و به سلطه مغول پایان بدهند.
آخرین سلسله پادشاهی چین, سلسله چینگ نام داشت که از سال 1644 تا 1911 بر چین حاکم بود. در قرن نوزدهم سرزمین چین تمام مدت توسط کشورهای غربی مورد تجاوز و استعمار قرار میگرفت.
اولین جنگ تریاک با بریتانیا در سال 1840 اتفاق افتاد که به پیمان نان کینگ در سال 1842 منجر شد که بر طبق آن هنگ کنگ در اختیار امپراتوری بریتانیا قرار گرفت. در این دوران چین گروههای انقلابی زیادی شروع به فعالیت کردند. یکی از آنها قیام تای پینگ بود که توانستند برای مدت 10 سال یک سوم چین را به سلطه ی خود دربیاورند.
سرانجام آنها در سال 1864 در جنگ نان کینگ سرکوب شدند. از نظر تعداد نیروهایی که در این جنگ شرکت کرده بودند, این یکی از بزرگترین جنگهای تاریخ به شمار میرود و نزدیک 20 میلیون نفر در آن کشته شدند.
در شروع قرن بیستم جنبش بسیار خشن بوکسورها بر علیه دخالت و استعمار خارجیها در چین شکل گرفت. آنها شروع به حمله به سفارتهای خارجی و مراکز مسیحیان چین کردند. وقتی جنبش بوکسورها به پکن رسید امپراتوری چینگ به تمام خارجیان دستور داد که از چین خارج شوند. اتحاد هشت کشور ژاپن, روسیه, ایتالیا, آلمان, فرانسه, آمریکا و اتریش نیروهایی را فرستاد تا بتوانند به تسلط انقلابیون بر پکن پایان دهند اما این عملیات با شکست رو به رو شد و سرکوب گران مجبور به عقب نشینی شدند. در این هنگام امپراتوری چینگ نیز که از تجاوز مستقیم خارجی خشمگین شده بود طرف جنبش بوکسورها را گرفت. هشت کشور خارجی یک حمله ی نظامی دیگر ترتیب دادند و بالاخره توانستند پکن را فتح کنند و حکومت چینگ به شی آن فرار کرد.
بسیاری از درباریان و کارکنان حکومتی و فرماندهان نظامی که از عملکرد ضعیف سلسله چینگ ناراضی بودند تصمیم گرفتند حکومت چینگ را براندازند و یک جمهوری تشکیل دهند. ایده ی تشکیل حکومت جمهوری دموکراتیک توسط یکی از انقلابیون, سون جونگ شان مطرح شد و قیام نظامی به منظور تشکیل جمهوری در سال 1911 آغاز شد و جمهوری سرانجام در سال 1912 تشکیل شد و به 2000 سال نظام شاهنشاهی در چین پایان داد.
پس از سقوط سلسله چینگ سون جونگ شن به عنوان رییس جمهور شناخته شد اما او خیلی سریع مجبور شد قدرت را به یوان شی کای واگذار کند که فرمانده ی ارتش و همچنین نخست وزیر در دوران سلسله چینگ بود. علت این تصمیم قراردادی بود که سون جونگ شن با سلسله چینگ در هنگام برکناری آنها تنظیم کرده بود.
این تصمیم بسیار به ضرر جمهوری تمام شد چرا که یوان شروع به منحل کردن وزارت خانهها کرد و در سال 1915 خود را به عنوان امپراتور شناخت اما با مخالفتهای بسیاری شدید توسط افراد دولتش رو به رو شد و سریعا برکنار شد.
تفکرات فلسفی لیبرال غربی در میان گروههای چپی در چین رشد بسیاری داشتند و بسیاری از آنها تحت تاثیر انقلاب روسیه قرار گرفته بودند. این شروع اختلافات بین گروههای راستی و چپی در چین بود که ادامه ی تاریخ این کشور را شکل داد. بین گروههای مختلف اختلاف نظر شدیدی بوجود آمده بود که چطور میتوان از چین در مقابل کشورهای قبلی مراقبت کرد و پس هرج و مرجها, تجاوزات خارجی بی شمار و انقلابهایی که اتفاق افتاده بودند این کشور را بازسازی کرد.
در دهه بیست, سون جونگ شن یک مقر در جنوب چین تاسیس نمود و سعی کرد تمام گروهها را متحد کند. با کمک اتحاد جماهیر شوروی که به تازگی تحت تاثیر لنین قرار گرفته بود, او با توانست با حزب کمونیست چین اتحادی را تشکیل دهد. پس از مرگ سون در سال 1925 براثر سرطان, یکی از زیردستان او, چیانگ کای شانگ, کنترل حزب ملی را بر عهده گرفت و موفق شد جنوب و مرکز چین را تحت سلطه ی نظامی خود قرار دهد. او شدیدا گروههای نظامی کمونیستی را سرکوب میکرد, ارتش و رهبران این گروهها را ترور میکرد و مورد تعقیب قرار میداد. در سال 1934 گروههای کمونیستی شروع به یک راهپیمایی بزرگ به سمت غرب چین کردند.هنگام راهپیمایی بزرگ حزب کمونیست چین زیر نظر رهبر جدیدش, ” مائو زی دونگ ” نظم تازه ای پیدا کرد.
درگیری بین حزب جمهوری و حزب کمونیست چین همچنان ادامه یافت اما در مدت زمان 14 سالی که چین مورد حملههای ژاپن قرار گرفت ( 1931 – 1945 ) دو حزب چین علیه حمله ژاپنی متحد شدند. در طول دومین جنگ چین و ژاپن که بخشی از جنگ جهانی دوم نیز به حساب میاید, ژاپنیها جنایات جنگی بسیاری را مرتکب شدند و باعث کشته شدن میلیونها غیر نظامی چینی شدند. جنایات ژاپنیها در طول جنگ جهانی دوم باعث شد که دو کشور برای سالهای طولانی روابط پرتنشی داشته باشند.
پس از شکست خوردن ژاپن در سال 1945 دوباره اختلافات بین دو حزب ملی و حزب کمونیست بالا گرفتند. پس از چندین تلاش شکست خورده برای مذاکرات و رسیدن به توافق, در سال 1949 حزب کمونیست موفق شد بیشتر چین را زیر سلطه ی خود دربیاورد و اعتماد مردم را جلب کند. حزب ملی چین اشتباهات نظامی بسیاری داشت و حمایت گروههای مردمی را از دست داده بود.
همچنین حزب ملی به دلیل جنگ مقابل ژاپن بسیاری ضعیف شده بود, حزب کمونیست توانسته بود با شعارهای ناسیونالیست خود حمایت مردم معمولی چین را جذب کند. در طول جنگهای داخلی هر دو حزب جنایتهای زیادی را مرتکب شده بودند و مسئول مرگ غیر نظامیان بسیاری بودند اما با این حال این حزب کمونیست بود که موفق شد کنترل سرزمینهای مرکزی را چین را به دست بیاورد.
جمهوری خلق چین همچنان تایوان را به عنوان بخشی از خاک خود میشناسد با این حال بسیاری از کشورهای دنیا جمهوری تایوان را یک کشور مستقل میدانند. به این شکل جنگ داخلی چین در سال 1949 به پایان رسید, حزب ملی به تایوان گریخت و حزب کمونیست کنترل چین مرکزی را در دست گرفت و حکومت جمهوری خلق چین را در یک اکتبر 1949 به رهبری مائو تشکیل داد.
شروع جمهوری خلق چین با مرگ میلیونها انسان همراه شد. حکومت مائو شروع به اعدامهای گسترده ی مخالفان کرد و در اصلاحات اقتصادی که به نام ” قدم بزرگ ” شناخته میشدند باعث مرگ بسیاری بر اثر کار شدید شدند. در سال 1966 مائو و متحدانش انقلاب فرهنگی را شروع کردند که تا زمان مرگ مائو ادامه پیدا کرد.
سال 1972 در زمانی که اختلافات در شوروی به اوج خود رسیده بود, مائو و جو لای با رییس جمهور آمریکا, ریچارد نیکسون در پکن ملاقات کردند تا روابط خود با آمریکا را آغاز کنند. همان سال جمهوری خلق چین به سازمان ملل متحد پیوست.
دانگ شیاو پینگ از 1978 تا 1992 رهبری چین را به عهده داشت و تاثیر او در حزب کمونیست باعث ایجاد اصلاحات سیاسی و اقتصادی عمیقی در چین شد. حزب کمونیست نظارت و کنترل شدید خود بر زندگی مردم را کمتر کرد, تاکید بسیار زیادی بر تولیدات داخلی داشت اما در عین حال ارتباطات اقتصادی با کشورهای خارجی را افزایش داد و محیط تجاری باز تری فراهم ساخت. سیاستهای جدید حزب کمونیست با نام ” سوسیالیسم با مشخصههای چینی ” شناخته شدند.
در سال 1989 مرگ دبیر کل سابق, هو یا بانگ, باعث شروع اعتراضات گسترده ی میدان تیان من در آن سال شد که طی چندین ماه تعداد بسیاری از دانشجویان بر علیه فساد شروع به اعتراض کردند و خواستار اصلاحات سیاسی بیشتر مثل دموکراسی و آزادی بیان شدند اما با سرکوب نیروهای حزب کمونیست رو به رو گردیدند.
دبیر کل حزب کمونیست جیانگ زا مینگ و رهبر حزب جو رونگ که هر دو شهردارهای سابق شانگهای بودند جمهوری خلق چین پس از اعتراضات را رهبری کردند. در طی ده سالی که آنها سرکار بودند پیشرفت اقتصادی جمهوری خلق چین 150 میلیون نفر را از زیر خط فقر خارج کرد و درآمد ناخالص ملی چین رشدی 11 درصدی داشت.
چین در سال 2001 به سازمان تجارت جهانی پیوست. سیاست اقتصادی چین بسیار موفق بود. در طی تنها 20 سال چین تبدیل به دومین قدرت اقتصادی دنیا شد. همچنین چین با اختلاف بسیار زیاد به بزرگترین صادر کننده ی کالا در جهان تبدیل شد. رشد سریع اقتصادی چین زیر نظر دبیر حزب هو جین تاو و دبیر کنونی حزب کمونیست, شی جین پینگ نیز همچنان ادامه دارد.