سه فاکتور مهم در این پیشرفت عظیم نقش دارند : جمعیت بسیار زیاد, بازده تولید و سرمایه بسیار و بهره وری اقتصادی بسیار بالا.
بیایید بررسی کنیم که چگونه این سه عامل، تولید ناخالص داخلی چین را به بالاترین سطح بی نظیری رساندند.
تولید ناخالص داخلی کشور در سرانه این است که تولید ناخالص داخلی کشور بر جمعیت آن تقسیم شده است. این یک شاخص برای عملکرد اقتصادی نسبت به اندازه یک کشور است.
از زمان اصلاحات اقتصادی چین در سال 1978، رشد تولید ناخالص داخلی سرانه سالانه آن در حدود 9 درصد ثابت بوده که این عملکرد بی نظیر است. اکثر بانکهای جهانی رشد تولید ناخالص 2 درصدی را نیز عالی میدانند چه برسد به 9 درصدی که چین بیش از 30 سال است آن را ثابت نگه داشته. حتی در بعضی از سالها این آمار به 13 درصد هم رسید! نظام بانکی چین در حال حاضر در دنیا عظیم ترین میباشد و حتی از کل منطقه یورو قدرت بیشتری دارد.
پیش از اینکه در سال 1979 چین سیاست تک فرزندی معروف خود را ایجاد کند رشد جمعیت آن بسیار بالا بود. این باعث شد که جمعیت افرادی که در سن کارکردن هستند ( 16 تا 64 ساله ) در سال 2014 نزدیک یک میلیارد نفر باشد.
برای مرحله اول پیشرفت هر اقتصادی، شما باید بر کشاورزی تمرکز کنید.
این نیروی کارمهارت آنچنانی نمیخواهد اما بسیار فشرده است.
چین با حرکت مستقیم به تولیدات صنعتی همه را شگفت زده کرد. این تغییر نیاز به مهارت بیشتری داشت، اما بسیار کارآفرین بود. نیروی عظیم چین از مزارع به کارخانهها منتقل شد. اخیرا، چین پا در کفشهای رقبای شمال آسیا – ژاپن و کره گذاشته است و آنها شروع به انتقال نیروی کار خود به بخش فناوری و خدمات کردند.
خوشبختانه برای چین، مهارتهای کارگران آن، که همچنین به عنوان سرمایه انسانی نامیده می شوند، به همان سرعت پیشرفت کشورشان در حال توسعه است. برای رشد اقتصادی، شما نیاز به یک نیروی بزرگ به اندازه کافی با مهارتهای لازم دارید.
در اوائل دهه 1990 تقاضا برای کارکنان ماهر به علت افزایش سرمایه گذاریهای خارجی افزایش یافت. پذیرش دانشجو در مدت زمان بسیار کوتاهی در دهه 90 از 2 میلیون در سال به 25 میلیون رسید!
البته بدیهی است که کارمند ماهر حقوق بیشتری میخواهد و از سال 2000 حقوق متوسط در چین نیز به همان شکل افزایش بی نظیر داشت.
در سال 1996 حقوق کارمندان 2 درصد افزایش پیدا کرده بود در حالی که در سال 2001 , 14 درصد افزایش پیدا کرد!
چین، مانند ژاپن و کره جنوبی قبل از آن، به طور پیوسته رشد کرده و سطح درآمد و استانداردهای زندگی شهروندانش را افزایش می دهد در حالیکه تولید کالاهای مصرف شده در سطح جهانی را نیز افزایش میدهد.
بین سالهای 1978 و 2005، تولید ناخالص داخلی سرانه چین از 153 دلار به 1284 دلار افزایش یافت. مازاد حساب جاری آن بین سالهای 1982 و 2004، از 5.7 میلیارد دلار به 71 میلیارد دلار افزایش یافته است.
در طول این زمان، چین نیز به یک نیروگاه صنعتی تبدیل شده و از پیشرفتهای اولیه در بخشهای کم درآمد مانند لباس و کفش به تولید روزافزون کامپیوترها، داروها و اتومبیلها رسیده است.
چین بزرگترین تولید کننده در جهان و صادر کننده کالا است. چین همچنین سریعترین بازار مصرف کننده در جهان و دومین وارد کننده کالا نیز میباشد که البته بیشتر این واردات محصولات خدماتی هستند. چین همچنین دارای توافقنامههای تجارت آزاد با چندین کشور از جمله استرالیا، نیوزیلند، پاکستان، کره جنوبی و سوئیس میباشد.
تنها در ایران نیست که چینی بودن اجناس تبدیل به یک شوخی شده است.
حتی در آمریکا نیز جوکهایی وجود دارد در مورد اینکه پرچم آمریکا در کاخ سفید نیز ساخت چین است! البته بدیهی است کشورهایی که خود قدرت تولید کمتری دارند بیشتر وارد کننده اجناس چینی هستند اما تقریبا تمام کشورهای دنیا از قدرت صادرات چین و تاثیر آن بر صنایع خود هراس دارند.
بسیاری از کارخانههای بزرگ دنیا در رقابت با چین به مشکل خوردند چرا که نیروی کار چینی بسیار ارزان تر است.
بسیاری از شرکتها نیز کارخانههای خود را به چین منتقل کردند و اجناس خود را در آنجا مونتاژ میکنند ( برای مثال شرکت اپل) یا اینکه خط تولید اجناس ارزان تر خود را در چین قرار داده اند و تنها اجناس گران و سطح بالا یا دست ساز خود را در کشور خود تولید میکنند.
البته هجوم سرمایه خارجی نیز در این پشرفت عظیم اثر گذاشت.
در دهه 80 شرکتهای خارجی خیلی سریع متوجه پتانسیل بالای چین برای پیشرفت شدند و شروع به سرمایه گذاری در چین کردند به طوری که سرمایه گذاری خارجی که قبل از 1979 اصلا قابل اندازه گیری نبود, در سال 1994 به بیش از 100 میلیارد دلار رسید.
چین کشور دموکراتیک و یا کاپیتالیسم نیست. در حقیقت مالکیت زمین برای افراد نیست و برای حزب کمونیست است و تنها توسط حزب به افراد داده میشود. این شکل حکومتی باعث میشود که دولت چین کنترل زیادی بر روی منابع داخلی داشته باشد.
در چین امروز، توسعه زمین به طور کامل توسط حزب کمونیست چینی نظارت میشود و توسعه زمین برای تامین مالی بخش عظیمی از رشد اقتصادی چین طی 35 سال گذشته مورد استفاده قرار گرفته است.
یکی از جنبههای جالب این است که پس زمینه مارکسیستی چین باعث میشود که با استفاده از میزان تولیدات GDP را اندازه میگیرند برعکس اکثر اقتصادهای سرمایه داری که نمیخواهند تولید تاخالص ملی را با تولیدات حساب کنند زیرا نمی توانند فروش، به ویژه خرید توسط مصرف کنندگان را در آن وارد کنند.
اما چون اقتصاد چین برای بخش بزرگی از 35 سال گذشته بر مبنای صادرات به اقتصادهای دیگر بوده است، این مدل حساب کردن مورد قبول بوده است. البته مدتی است که چین سعی میکند کم کم تمرکز خود را بر مصرف داخلی افزایش دهد.
در حقیقت این برنامهها اهدافی اقتصادی هستند که تمام استانها, شرکتهای بزرگ, بانکها و غیره موظف هستند همگی برنامه کوچک خود را ارائه دهند که چگونه میخواهند به هدف تعیین شده توسط دولت برسند.
البته قابل ذکر است با اینکه حزب کمونیست چین نسبت به کشورهای سرمایه داری کنترل بیشتری بر بخشهای اقتصادی کشور دارد, باز هم بخش خصوصی چین پیشرفت سریع تری نسبت به بخش دولتی داشته و هر روز آزادیهای بیشتر به دست میاورد تا تصمیمات خود را بگیرد.
برای اینکه بفهمیم نظام کمونیستی چین چطور انقدر اثر بخش بوده کافیست نگاهی به هند بیندازیم.
هند نیز از نظر جمعیت و اهداف اقتصادی و صنعتی شباهت زیادی به چین دارد و شدیدا به دنبال صنعتی شدن میباشد.
اما اینکه املاک در چین همگی برای حزب هستند و ملک خصوصی معنایی ندارد باعث میشود که کل کشور و تمام مردم پیشرفت کنند, در حالی که در هند بیش از 90 درصد سرمایه تنها برای 2-3 درصد جمعیت بوده و پیشرفت آنها اثری بر کل کشور ندارد و اگر نگاهی به خیابانهای هند بیندازیم هنوز مثل یک کشور فقیر مانده است.
نخست وزیر چین اعلام کرد هدف رشد اقتصادی سالانه در سال 2008 میلادی در حدود 6.5 درصد است که از سال گذشته تغییری نکرده و نشان می دهد که این سیاست بر روی ریسک مالی و مقابله با مسائل کیفیت زندگی تمرکز دارد.
حزب همچنان متعهد به هدف اصلی خود یعنی دو برابر شدن تولید ناخالص داخلی در سال 2020 از سطح 2010 خود است. رشد واقعی در سال گذشته نیز بیش از هدف رسمی بوده و به 6.9 درصد رسیده است.
با این وجود، مشخص نیست چقدر اقتصاد چینی می تواند این مسیر را حفظ کند.
با توجه به یازدهمین برنامه پنج ساله، چین باید رشد سالیانه 8 درصد را در آینده قابل پیش بینی را حفظ کند کند. رهبری چین ادعا می کند که تنها با چنین سطوح رشد، چین می تواند تواناییهای صنعتی خود را افزایش دهد، سطح زندگی شهروندان خود را بهبود ببخشد و نابرابریهایی را که در سرتاسر کشور ایجاد شده است، برطرف کند.
با این حال هیچ کشوری پیش از این نوع رشدی را که چین پیش بینی کرده بود حفظ نکرده است.
تعداد زیادی از استانداران چینی برای اینکه بودجه بیشتری به آنها اختصاص یابد در مورد آمار استان خود دروغ میگویند و بیشتر از حد عادی نشان میدهند.
در سالهای اخیر، چین ادعا کرد که اعداد زیاد شده را تحت نظارت قرار داده و آنها را مهار کرده چرا که با انتقادات زیادی روبه رو شده بود هم از ناظران مالی و اقتصادی غیر چینی و هم مقامات چینی که میگفتند دولت رشد اقتصادی را به طور مصنوعی افزایش داده است.
البته بسیاری از این گزارشها نیز در رسانههای غربی منتشر شدند که آنها نیز سعی میکنند رشد اقتصادی و قدرت چین را کمتر از آنچه که هستن نشان بدهند.
با این حال بعضی از این اطلاعات غلط که توسط استانداران منتشر شده بود عبارتند از : استان تیان جین در سال 2016 تولید ناخالص خود را 1 تریلیون یوان اعلام کرده بود در حالی که رقم واقعی نزدیک به 600 میلیون یوان بود. در استان مغولستان داخلی نیز 40 درصد از قدرت تولید نیز دروغین بود.
استان لیاو نینگ نیز بین 2011 تا 2014 رقم تولید ناخالص خود را 20 درصد بیشتر اعلام کرده بود.
با این حال نکته قابل توجه این است که حتی با وجود جا به جا شدن آمار باز هم رشد اقتصادی چین برای کشورهای دیگر جهان تقریبا غیر ممکن به نظر میاید.
در حال حاضر چندین مشکل بر سر راه چین برای ادامه راه خود وجود دارند. اول اینکه قیمت نیروی کار رو به افزایش است و چین دیگر دارای ارزان ترین نیروی کار جهان نیست و حتی مکزیک هم اکنون نیروی کار ارزان تری دارد.
همچنین مشکلات زیست محیطی و آلودگی نیز شدیدا صنایع و صادرات چین را تهدید میکنند.
اخیرا دولت چین مجبور به بستن بسیاری از کارخانهها به دلیل آلودگی بیش از حد هوای پکن شد.
دولت چین سعی میکند کم کم وابستگی صنایع خود به نفت را کمتر کند و به سمت سوختهای سبز تر برود اما در حال حاضر انرژیهای سبز خرج زیادی دارند و این باعث افزایش قیمت اجناس چینی خواهد شد.
در حال حاضر چین پول کمتری برای نفت و گاز نسبت به دیگر کشورها پرداخت میکند که این باعث ایجاد نقاط قوت آنها در قیمت اجناس شده بود و اگر چین به سمت انرژیهای تجدیدپذیر و سبز برود این نقطه قوت در قیمت اجناس را از دست خواهد داد.
همچنین تعداد افراد بالای 60 ساله چین در طی 35 سال آینده از 14 درصد به 40 درصد خواهد رسید که این نیروی کار را خیلی کمتر میکند و مشکل پیری جمعیت را نیز به همراه خواهد داشت و میزان زاد و ولد در چین کاهش یافته است.
این عوامل ممکن است باعث شوند رشد چین در سالهای آینده کند تر شود و باید دید حزب کمونیست برای مقابله با آنها چه راههایی پیدا میکند.